کد مطلب:315194 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186
بهبودی بیماری قلبی
9- دوست گرامی حجت الاسلام بابایی مازندرانی حفظه الله ساكن قم می فرمود:
یكی از دوستان ما كه در نوبهار قم ساكن است، مادرش بیمار شد و حالش وخیم گشت. او را به بیمارستان منتقل نمودند. پس از آزمایشات، سونوگرافی، نوار و غیر ذلك كه انجام گشت، معلوم شد كه دریچه های قلبش بسته شده است، خیلی هم خطری است و باید عمل جراحی شود.
دكتر به او گفت: باید پنج میلیون تومان آماده كنی تا مادرت را عمل جراحی نماییم.
رفیق ما هم كه بر روی ماشینی كار می كند و درآمد خیلی هم ندارد، قصد می كند تا منزلی كه در قم دارد، بفروشد، تا مادرش را عمل كند.
[ صفحه 423]
من گفتم: اگر پولی می داشتم كه به درد عمل مادرت بخورد، می دادم تا منزل را نفروشی و داشته باشی.
رفیق ما متوسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می شود و شفای مادر خود را از آن امامزاده عظیم الشأن می خواهد و چیزی هم نذر می نماید.
او خدا را شاهد می گرفت كه وقتی به خانه آمدم، مادرم گفت: مثل آن كه درد از من رفع گردید و خوب شدم. بلافاصله با وسیله ای به بیمارستان تهران منتقل كردیم، تا دوباره سونوگرافی، آزمایشات، انجام گیرد تا ببینیم چه رخ داده است.
باز خدا را شاهد می گرفت و می گفت: وقتی مادرم را به بیمارستان تهران منتقل كردم، به دكتر گفتم: ببینید چه رخ داده است؟
دكتر رو به من كرد و گفت: اصلا پرونده ای كه اینجاست، به نام دیگری است، نه به نام او و پرونده ای برای او نمی باشد، معلوم شد كه حضرت ابوالفضل علیه السلام مادرم را شفا داده است.
یكی از دوستان ما كه در نوبهار قم ساكن است، مادرش بیمار شد و حالش وخیم گشت. او را به بیمارستان منتقل نمودند. پس از آزمایشات، سونوگرافی، نوار و غیر ذلك كه انجام گشت، معلوم شد كه دریچه های قلبش بسته شده است، خیلی هم خطری است و باید عمل جراحی شود.
دكتر به او گفت: باید پنج میلیون تومان آماده كنی تا مادرت را عمل جراحی نماییم.
رفیق ما هم كه بر روی ماشینی كار می كند و درآمد خیلی هم ندارد، قصد می كند تا منزلی كه در قم دارد، بفروشد، تا مادرش را عمل كند.
[ صفحه 423]
من گفتم: اگر پولی می داشتم كه به درد عمل مادرت بخورد، می دادم تا منزل را نفروشی و داشته باشی.
رفیق ما متوسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می شود و شفای مادر خود را از آن امامزاده عظیم الشأن می خواهد و چیزی هم نذر می نماید.
او خدا را شاهد می گرفت كه وقتی به خانه آمدم، مادرم گفت: مثل آن كه درد از من رفع گردید و خوب شدم. بلافاصله با وسیله ای به بیمارستان تهران منتقل كردیم، تا دوباره سونوگرافی، آزمایشات، انجام گیرد تا ببینیم چه رخ داده است.
باز خدا را شاهد می گرفت و می گفت: وقتی مادرم را به بیمارستان تهران منتقل كردم، به دكتر گفتم: ببینید چه رخ داده است؟
دكتر رو به من كرد و گفت: اصلا پرونده ای كه اینجاست، به نام دیگری است، نه به نام او و پرونده ای برای او نمی باشد، معلوم شد كه حضرت ابوالفضل علیه السلام مادرم را شفا داده است.